دلم....
نه عشق آتشین میخواهد!
نه دروغ های قشنگ!!!
نه سکوت تلخ شاعرانه!!
نه ادعاهای بزرگ!
نه بزرگی های پر ادعا!!!
دلم یه فنجون قهوه ی داغ میخواد.....
و یه دوست که بشه باهاش حرف زد!!!!
و تو این ساعات بارانی دروغ نگفت
از عشق نگفت
پاک بود مثله باران
زیره باران.........
بارانم دیگه داره دروغ میگه مثله آدما....
شایدم باید تنها بود و با خدا حرف زد
چون اون فقط وقتش واست آزاده!!!!!!!!!!!
دلم دیگه هیچی نمیخواد
جز خداااااااااااااااا...!!!!!!!!
نظرات شما عزیزان:
erfan
ساعت14:17---3 مرداد 1391
همجا همه لحظه به دنبالت بودم اما كاش باور ميكردم كه كسي هست كه ميتونه منو بخاطر خودم كنارم باش نه چيزي ديگر ...
خسته شدم از بس گشتم...
كجايي...
ديگه تحمل ندارم...بريدم...
افسوس...
چون به بن بست ميرسم تو را با بزرگيت حس ميكنم...
كاش...
كاش...
ميتونستم همجا و همه لحظه بودنت را حس كنم...
**اي خدا**
|